«قربان» سوزناکترین عید عالم است... چه غمی نهفته، چه بیمحابا سوگی است پس این روز؛ هر سال، چه زمستان باشد چه بهار که «عید اضحی» به آن افتد، بغضی سنگین امانم نمیدهد! شنبه یا جمعه فرقی ندارد؛ دوستتر دارم غروب "دهم ذیالحجه" که میشود، بزنم بیرون از خودم؛ هر کجا که هستم، از سرزمین «طف» تا آن سر دنیا، با پای خیال به دل صحرا بروم؛ جایی در دوردستها؛ میان دو کوهی حتی، کنار دریایی شاید آرام، که با موجها غریبه باشد؛ فقط تنها باشم؛ تنهای تنها؛ آسمان باشد و من! نجوا کنم؛ بخوانم یک دل سیر: دعایی، زمزمهای. حرف نگفتهای بگویم؛ فریادی شاید بکشم مؤدبانه، از سر استیصال؛ دستی بگشایم به سوی آسمان؛ دنبال کسی بگردم؛ پی عزیزی که میخواهمش چنان که «لب تشنه آب را»، یا چون «کودکان خفته به گهواره، تاب را»؛ پی پدری که گمش کردم در هیاهوی زمان؛ ولی میدانم که او مرا میپاید از دور؛ حواسش هست؛ به من، به ما. بعد مانده فقط و فقط یک دل سیر ببارم! باریدنی چنان که خبرش برسد تا هفت آسمان، به گوش ملکان. چرا؟! چو مرا قبیلهای است که در آن، «قربان» سوزناکترین عید عالم است! در دودمان من و در تبار تو، میشود آیا یک ماه پیش از «عید پسران امیه» خواند و شنید و تصور کرد که «خنجر (ابراهیم)، بر تار حنجر (اسماعیل)» میرسد و بعد پر از یاد حسین علیهالسلام، وارث آدم تا خاتم نشد؛ نه، مرا یارای آن نیست که قربان صدقۀ شادی بروم.
شروعی تازه و فرصتی برای نوشتن داستانی دیگر؛ داستانی که با هر کلمهاش امید رنگ بیشتری میگیرد. صحبت از سامراء است؛ از ملجأ و پناه شیعیان؛ از دیار خانۀ پدری. خانۀ امیدی که وقتی قدم روی فرشهای حرمش میگذاری، بیش از هر جای دیگری حس میکنی صاحبخانۀ عالم، تو را به مهمانی پذیرفته و با خودت نجوا میکنی: خانهات را حلقه بر در میزنم | گردِ بام خانهات پر میزنم آنقدر در میزنم این خانه را | تا ببینم روی صاحب خانه را تا به عشق خود اسیرم کردهای | از علائق جمله سیرم کردهای من به غیر از تو ندارم هیچکس | مهدی زهرا به فریادم برس سفر کوتاه بود اما به یادماندنی؛ و با لطف خداوند متعال و عنایت امام عصر علیهالسلام، شروعی تازه رقم خورد و پنجرهای تمامقد به سوی فردایی روشنتر گشوده شد؛ انگارزمان به تلاش انسانها لبخند میزد. سالهاست برای دوباره بناگذاشتن یک اقامتگاه در سامراء مقدس، آجر به آجر مودت ذی القربی با پیوند تعهد وشوق و انتظار روی هم سامان گرفته تا «مجمع (مجتمع) آیة الله بروجردی رضوان الله علیه» دوباره بنا گذاشته شود و مشتاقان زیارت امامین عسکریین علیهماالسلام را در آغوش بگیرد. برای ما -مجموعۀ کاروان سادات- نیز تجربه و توفیقی ارزنده رقم خورد؛ با حسن اعتماد مسئولان و تصمیمسازان محترم مجموعۀ سامراء، مسئولیت برگزاری کاروانی کوتاه و خاص برای مدعوین ویژه و مهمانان گرانقدر مراسم افتتاحیه مجتمع آیة الله بروجردی رضوان الله علیه به عهدۀ ما گذاشته شد. حال، با ما همراه شوید تا روایت کوتاهی از آنچه گذشت را در فیلم زیر مشاهد کنید: با امید آن که به درستی ازعهدۀ آن به برآمده باشیم، گزارشی از برنامه را از زاویۀ دوربین خودمان تقدیم نگاهتان خواهیم کرد؛ البته در نقل قولها از عزیزان، امانتدار بودهایم. چهارشنبه؛ ۲۷ فروردین ۱۴۰۴ همهچیز از اینجا شروع شد و عکسی به یادگار... آقای سیدحسین هاشمی گلپایگانی هم با جدیت تمام، لیستها را بررسی میکند و مخفیانه، سوژه عکاس میشود... پنجشنبه؛ ۲۸ فروردین ۱۴۰۴ کاظمین زیارت دلچسب امامین جوادین علیهمالسلام کوتاه بود؛ اما مثل همیشه تا عمق جانمان شیرینیاش را چشیدیم؛ سلام آخر و دلتنگی؛ کنار هتل عقیله و نوایی حزنانگیز که آقاجان امام کاظم! مولاجان امام جواد! داریم رهسپار کوی فرزندانتان میشویم برای امری مهم؛ هوایمان را داشته باشید که تا پای جان هواخواه شماییم! زودِ زودمان بطلبید! چه کنیم که باید رهسپار سامراء شویم؛ و الا «سیر نمیشوم زتو ای مه جان فزای من!» سامراء محل قرار ما جایی بود که تاریخ و عشق به اهل بیت علیهمالسلام در آجر به آجر آن تنیده بود و خانهای که با عرض محبت به امام هادی و امام حسن عسگری علیهماالسلام ساخته شده بود؛ چه زمانی و چگونه؟ بیش از هفتاد سال پیش به دستور مرجع بزرگ فقید آیة الله بروجردی (ره) ساخته شد و در خدمت زائران قرار گرفت. این بنا در حدود ۱۵۰ متری حرم مطهر امامین عسکریین علیهم السلام ساخته شد اما در دوران نظام بعثی عراق و حکومت صدام حسین، ویران شد تا حالا پس از گذشت سالها، زیباتر و استوارتر، برافراشته شود. حدود ساعت ۱۱ صبح برنامه با اعلام مجری و تلاوت آیاتی چند از کلام الله مجید آغاز شد. صندلی خالی در سالن نبود و مهمانان بینالمللی نیز با ارائۀ مترجم همزمان، به صحبتها گوش فرامیدادند. در بخش بعدی برنامه، آقای محمدتقی اختیاری، نمایندۀ آیت الله سیستانی به جایگاه دعوت شدند و ضمن قدردانی ویژه از عزیزانی که در ساخت این مجتمع به هر نحوی تلاش کرده بودند، به شرح مختصری از تلاشهای مجدانه برای برپایی این خانه پرداختند: علمای اعلام، حجج اسلام، خیرین و نیکوکاران ارجمند با همت و صرف مال خویش کوشیدند تا این بنای مقدس و مجلل امروز به بهرهبرداری برسد. بنایی که موسس اولیۀ آن، مرجع عالیقدر فقید، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (ره) بودند و در هفتاد و سه سال پیش با هدف خدمترسانی به زوار حضرات امامین عسکریین علیهماالسلام آن را تاسیس نمودند وامروز تحت زعامت مرجع اعلی حضرت آیة الله العظمی سیستانی(مد ظله العالی) و با حمایت و پشتیبانی بیت معظم مرجعیت، این بنای عظیم با همان هدف مقدس سابق، یعنی خدمتگزاری به زائرانی که به سامراء و به زیارت حضرت امام هادی و حضرت امام حسن عسکری علیهما السلام مشرف میشوند، افتتاح میشود. خداوند منان را شاکریم که به همۀ ما و شما توفیق خدمت در این راه را عنایت فرمود. این جانب به نمایندگی از هیئت متولیان منصوب مرجع اعلی از حضور شما علمای اعلام، خیرین محترم، مسئولان گرامی و نیز از همراهی همۀ کسانی که در ساخت و تجهیز این مجتمع همکاری نمودند تشکر میکنم و نیز از حضور حضرت آیةالله علوی بروجردی و نیز حجة الاسلام والمسلمین، سید اعلی و نیز حجة الاسلام و المسلمین، حاج آقای موسویفر و جناب آقای سیدین، سرکنسول جمهوری اسلامی ایران در نجف، جناب آقای سید عیسی خرسان، امین عام عتبۀ علوی و سایرین سپاسگزاری مینمایم. همچنین شایسته است تا از تلاشها و کوششهای برادر ارجمند، آقای حاج مهدی فرزانهفر و کلیۀ یاران و مهندسان، فعالان فنی و مهندسی -که در طول پنج سال فعالیت برای ساخت این مجتمع زحمات فراوانی را متحمل شدند- تشکر کنم. همچنین از امین عام عتبۀ عسکریه، جناب آقای نافع جمیل به جهت همراهیها و مشارکتهای برادرانۀ ایشان سپاسگزاری مینمایم. خداوند این خدمت کوچک را از ما شیعیان حضرت مهدی قبول فرماید و ظهور آن نجاتبخش جهان از ظلم و بیعدالتی را نزدیک کند. سپس مهمان و سخنران ویژۀ مراسم، جناب آیة الله سیدمحمدجواد علوی بروجردی، با همان صمیمیت و گشادهرویی -که زبانزد خاص و عام است- به جایگاه تشریف آوردند و از اهمیت و چرایی برپایی این خانه گفتند: توفیقی است برای من حضور در جمع شما عزیزان. قبل از هفتاد و سه سال بنا گذاشته شد بر تاسیس این حسینیه به وسیله مرحوم آیة العظمی بروجردی. ایشان خیلی اصرار داشتند که این کار زود انجام شود. خدا رحمت کند آقای کوپایی اصفهانی وکیل و معتمد ایشان در اصفهان که متصدی این کار شدند و عزیزان از اصفهان که نقش اساسی در بنای این حسینه را داشتند. مرحوم آقای بروجردی اصرار داشتند که سریع این تمام شود؛ حتی برای افتتاح آن زمانی که درها آماده نشده بود فرمودند که پرده بزنید و زودتر افتتاح کنید. روز رحلت آقای بروجردی این حسینیه افتتاح شد. همۀ همّ ایشان این بود که اینجا خانۀ آقا امام زمان است. ایشان میخواست به عنوان یک خادم در این خانه خدمتگزاری کند و پذیرایی کند از مهمانان این خانه. دست صدام این خانه را تخریب کرد. اینجا حمام هم داشت. حتی دستور داده بودند که شبهای جمعه، جمعیتی از طلبهها را جمع کنند و حرکت کنند سامراء و شب را بیتوته کنند در این حرم مطهر و صبح برگردند به نجف؛ گاه ده اتوبوس در حدود هفتاد سال پیش حرکت کردهاند. ایشان اصرار داشتند که مردم شب اینجا بخوابند و بمانند در سامراء. با مردم سامراء از اهل سنت تعامل داشته باشند. خرید کنند و آنها هم از این حرم مطهر بهرهای داشته باشند. حسینیه ایشان (آیة الله بروجردی (ره)) در نجف تخریب شد؛ حسینیۀ کربلا هم تخریب شد و اینجا اولین بنای از آثار ایشان است که تجدید میشود. الان که این بنا تجدید شده، شما بزرگواران و عزیزان و دوستان شما همت کردید این بنای عظیم را در هزار و پانصد متر زیربنا و هشت طبقه بنا کردید؛ [آن هم] با این سلیقه. ما همه ما میخواهیم به تبعیت از آقای برورجردی و در این خانه سرایداری کنیم و خادم در این خانه باشیم؛ و خداوند این توفیق را به شما داد که موفق شوید و در این کار ورود کنید. هر پولی قابلیت ندارد در مسیر اهل بیت علیهمالسلام خرج شود؛ این مقام شایستگی بسیار مهم است. هر کسی که کوچکترین قدمی در راه بنای این حسینیه برداشته، ما از خود امام عصر علیهالسلام درخواست میکنیم که نظر لطف و عنایت خود را شامل حال همۀ اینها بفرمایید و نظر خود را [از آنها] برنگیرید. اینجا ابتکاراتی به خرج رفته؛ آقای بروجردی (ره) حمام که ساخته بودند، برای این بود که به مردم سامراء خدمتی ارائه شود. الان در بنای این ساختمان حماماتی است که ارائۀ خدمت به اهل شهر دارد و باز به ابتکار عزیزان، درمانگاهی در این جا سر پا شده برای خدمترسانی به اهل سامراء. بعد از پخش فیلم معرفی مجتمع، نوبت به بخش پایانی برنامه و ذکر مصیبت و توسل شد؛ روحانی و مادح عراقی به زیبایی روضه خواندند و دلها را به آستان مقدس سامراء و حضرت سید الشهداء علیهم السلام گره زدند. به وقت ملکوتی نماز به امامت آیة الله علوی بروجردی، همزمان از حسینیۀ دیگر این مجموعه رونمایی شد. سپس فرصتی پدید آمد تا حضار محترم با راهنمایی دستاندرکاران مجموعه به بازدید از بخشهای مختلف مجتمع بپردازند؛ از جمله بخش زیبا ، خوشساخت و هنرمندانۀ هتلِ مجتمع آیة الله بروجردی (ره) که به زودی و در مطلبی جداگانه به طور کامل به معرفی آن خواهیم پرداخت. در طبقۀ همکف (لابی) مجتمع -همانطور که در فیلم و عکسها نمایان است- دیواری مزین به نام تعدادی از خیرین محترمی که در ساخت این بنا همت ویژه داشتهاند طراحی و اجرا شده است که از آن رونمایی شد. از دیگر بخشهای قابل تقدیر در ساخت این بنای فاخر، استودیوی مجهزی است که در طبقه چهارم مجتمع بنا شده و در حال تکمیل است؛ و چقدر خوب میشود اگر عصر جمعههای دلتنگی از فراق امام عصر علیهالسلام از این قاب اندکی رفع شود و دلهای شیعیان با گنبد زیبای سامراء در پس صحنه، پیوند بخورد. پس از بازدیدها، پذیرایی سادهای در رستوران مجموعه انجام پذیرفت و وقت سلام آخر، با گوشۀ چشمی که نم باران گرفته بود، راهی کربلای معلی (هتل قمر) شدیم؛ شب جمعه و زیارت حضرت اباعبدالله علیهالسلام، قمر منیر بنیهاشم و شهدای کربلا.
استاد فرشچیان: نقاشی که با قلمش، دلها را به عتبات عالیات پیوند میزند در میان هنرمندان نامدار ایرانی، نام استاد محمود فرشچیان، نگارگری که با قلم سحرآمیزش، روح هنر ایرانی را به اوج رسانده، میدرخشد. او که در سال ۱۳۰۸ در شهر هنرپرور اصفهان دیده به جهان گشود، از همان کودکی، شور و اشتیاق وصفناپذیری به هنر نقاشی داشت. پدرش که مردی هنردوست بود، با دیدن این استعداد درخشان، او را به کارگاه استاد حاج «میرزاآقا امامی» سپرد تا در مسیر هنر، گام بردارد. استاد فرشچیان پس از گذراندن دورههای مقدماتی، در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان، از محضر استاد «عیسی بهادری» بهرهمند شد و پس از آن، برای مطالعه و بررسی آثار نقاشان برجسته غرب، راهی اروپا شد. این سفر، دریچهای نو به دنیای هنر را به روی او گشود و او را با معیارهای جهانی هنر آشنا کرد. پس از بازگشت به ایران، استاد فرشچیان فعالیت خود را در اداره کل هنرهای زیبای تهران آغاز کرد و پس از مدتی، به مدیریت اداره هنرهای ملی و استادی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران منصوب شد. در این دوران، با خلق آثار بینظیر، نام خود را در عرصه هنر ایران و جهان جاودانه ساخت. آغاز راه هنر و ارادت به اهل بیت استاد فرشچیان از همان ابتدای جوانی، با انرژی و اشتیاق فراوان، به انجمنالشعرای اصفهان پیوست و به بررسی آثار هنری و معماری این شهر پرداخت. او با دقت و وسواس، نقشهای اسلیمی، ختایی و کاشیهای بینظیر آثار تاریخی اصفهان را مطالعه میکرد و در این راه، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد. حتی در دوران سربازی نیز، قلم و رنگ را رها نکرد و آثاری خلق کرد که تحسین همگان را برانگیخت. نقش استاد عیسی بهادری در پرورش استعداد و خلاقیت استاد فرشچیان، نقشی بیبدیل بود. او در سال ۱۳۳۲، برای دیدن آثار هنرمندان مشهور جهان، سفری به موزههای دنیا را آغاز کرد. استاد فرشچیان در خانوادهای مذهبی رشد کرد و ارادت او به پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع)، در آثارش به وضوح نمایان است. او خود میگوید که ارادت مادرش به امام حسین (ع)، تاثیر عمیقی بر او گذاشت و در خلق تابلوی «عصر عاشورا» نقش بسزایی داشت. این تابلو، یکی از تاثیرگذارترین آثار استاد است که دل هر بینندهای را به لرزه درمیآورد. ضریح امام رضا (ع) و شفای دست استاد یکی از افتخارات بزرگ استاد فرشچیان، طراحی ضریح مطهر و منور حضرت ثامنالحجج (ع) است. او با قلم سحرآمیزش، نقشهایی زرین بر این ضریح مقدس ترسیم کرد که یادگاری ماندگار در تاریخ فرهنگ و هنر ایران به شمار میرود. داستان شفای دست استاد فرشچیان در حین طراحی ضریح امام رضا (ع)، از جمله کرامات این امام همام است. استاد که در حین کار، دچار آسیبدیدگی دست شده بود، با توسل به امام رضا (ع) و عنایت ایشان، شفا یافت. برای دیدن فیلم مستند این رویداد معنوی، فیلم زیر را ببیند. طراحی ضریح امام حسین (ع): روایتی از عشق و ارادت استاد فرشچیان، علاوه بر طراحی ضریح امام رضا (ع)، افتخار طراحی ضریح مطهر امام حسین (ع) را نیز داشته است. این پروژه، یکی از مهمترین و ماندگارترین آثار او به شمار میرود. آشنایی استاد با این پروژه، از طریق سفارش مقام معظم رهبری به مدیران ساخت ضریح صورت گرفت. او با حضور در کارگاه ساخت ضریح در قم، با مهندسان و هنرمندان همکاری کرد تا طرحی متناسب با بدنه چوبی ضریح ارائه دهد. حمید آزادگان، مدیر اجرایی پروژه ساخت ضریح امام حسین (ع)، در خصوص حضور استاد در قم و طراحی ضریح، خاطرات ارزشمندی را نقل میکند. او میگوید که استاد، با روحیهای سرشار از عشق و ارادت به امام حسین (ع)، در این پروژه حضور یافت و با دقت و وسواس، طرحی بینظیر را خلق کرد. آزادگان، اوج دلدادگی استاد به ساحت قدسی اباعبدالله الحسین (ع) را در اولین دیدار با او مشاهده کرد. او میگوید که استاد، آنچنان محو شخصیت امام حسین (ع) بود که گویی جز او، کسی را نمیدید. استاد فرشچیان، با وجود مشغلههای فراوان، سالی سه یا چهار بار از آمریکا به ایران سفر میکرد تا بر روند ساخت ضریح نظارت کند. او حتی در زمانهایی که در ایران نبود، از طریق عکس و تصاویر و صحبت با مشاوران و سازندگان، بر کار نظارت کامل داشت. آثار مذهبی دیگر استاد فرشچیان استاد فرشچیان، علاوه بر طراحی ضریح ائمه اطهار (ع)، آثار مذهبی دیگری نیز خلق کرده است که از جمله آنها میتوان به تابلوهای «عصر عاشورا»، «ضامن آهو»، «پنجمین روز آفرینش» و «یتیمنوازی امام علی (ع)» اشاره کرد. تابلوی «ضامن آهو»، یکی از زیباترین و نفیسترین آثار استاد است که در موزه اختصاصی او در معرض دید عموم قرار دارد. این اثر، با تکنیک اکریلیک خلق شده و دارای محتوای معنوی و اعتقادی عمیقی است. تابلوی «پنجمین روز آفرینش»، یکی دیگر از آثار برجسته استاد است که بر اساس آیات قرآن کریم در خصوص مراحل آفرینش جهان خلق شده است. این تابلو، به پنجمین روز خلقت که خداوند پرندگان و آبزیان را آفرید، اشاره دارد. دعوت به زیارت عتبات عالیات استاد فرشچیان، با خلق آثار مذهبی بینظیر، دلهای بسیاری را به عتبات عالیات پیوند زده است. آثار او، یادآور عشق و ارادت به ائمه اطهار (ع) است و هر بینندهای را به زیارت این اماکن مقدس دعوت میکند.
پیش از نبرد جمل زبیر بن عوام از صحابهی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و برادرزادهی حضرت خدیجه علیها السلام بود. او از معدود افراد مشهوری بود که شورای سقیفه را نپذیرفت و از خلافت حضرت علی علیهالسلام دفاع کرد. او همچنین در شورای شش نفرهی منتخب خلیفهی دوم نیز به امیرالمومنین علی علیهالسلام رای داد. در ماجرای شورش و قتل عثمان نقش موثری داشت اما پس از شروع خلافت امیرمومنان علیهالسلام و در همان آغاز کار، به همراهی طلحه و عایشه جنگ جمل را علیه امیرالمومنین علیهالسلام سامان داد! روز نبرد فرا رسید در جنگ جمل چون دو لشکر آمادهی کارزار شدند و صفآرایی کردند، علی علیهالسلام سوار بر استر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و بدون اسلحه و زره به میدان آمد و چندین بار زبیر را به نزد خود طلبید و او را صدا زد. پس زبیر غرق در اسلحه و کلهخود و زره به میدان آمد و هر دو چندان به هم نزدیک شدند که گردنهای مرکبهایشان به هم رسید. در این وقت علی علیهالسلام بدو فرمود: وای بر تو ای زبیر! چه انگیزهای تو را به اینجا آورد؟ گفت: خون عثمان! علی علیهالسلام فرمود: خدا بکشد هر کدام یک از ما که به خون عثمان نزدیکتر است! سپس سخن خود را ادامه داد و فرمود: ای زبیر هیچ یادداری روزی را که تو مرا بغل کرده بودی و رسول خدا آن منظره را دید و به تو فرمود: آیا او را دوست داری؟ تو در جواب اینگونه گفتی: چگونه دوست ندارم کسی را که برادر و داییزادهی من است؟ در این وقت رسول خدا به تو فرمودند: اما بدان که تو در آینده به جنگ او خواهی رفت در حالی که ستمکار بر او میباشی و او بر حق است! زبیر که این سخن را شنید استغفار کرد و گفت: انا لله و انا الیه راجعون. چیزی را به یاد من انداختی که روزگار آن را از یاد من برده بود. این سخن را گفت و به سوی لشکریان خود بازگشت. عبدالله پسرش که او را دید جلو رفت و گفت: چهرهات دگرگون شده و با چهرهای بازگشتی که موقع رفتن چنین نبود! زبیر گفت: علی مرا به یاد حدیثی انداخت که روزگار آن را از یاد من برده بود! و از این پس من با او جنگ نخواهم کرد و بازخواهم گشت و امروز از شما جدا خوام شد... عبدالله که از این جریان سخت ناراحت شده بود و میخواست در آن موقع حساس به هر قیمتی که شده زبیر را از رفتن باز دارد، بدو گفت: ولی من فکر می کنم که تو از شمشیرهای فرزندان عبدالمطلب ترسیدهای! برای آنکه آنها شمشیرهای تیز و برندهای است و جوانان دلیری آن شمشیرها را برداشتهاند! زبیر گفت: وای برتو! آیا مرا به جنگ با علی تحریک میکنی؟ بدان که سوگند خوردهام که با او جنگ نکنم! عبدالله گفت: کفارهی قسم خود را بده و بایست تا زنان قریش نگویند که ترسیدی! و تو هرگز نترسیدهای؟! زبیر که تحریک شده بود گفت: غلام من مکحول آزاد است! تا کفارهی قسم من باشد و سپس نیزهی خود را به حرکت درآورد و به میمنهی لشکر علی علیهالسلام حمله کرد. علی علیهالسلام فرمود: زبیر روی اجبار این کار را میکند و او را تحریک کردهاند! راه را برای او باز کنید. لشکر راه را باز کردند و زبیر به سوی لشکریان خود بازگشته و دوباره بر میسرهی لشکر علی علیهالسلام حمله کرد و حضرت همانگونه فرمود: راه را برای او باز کنید. و همچنان برای بار سوم به قلب لشکر حمله کرد و سپس به نزد عبدالله فرزندش بازگشت و گفت: آیا آدم ترسو چنین کاری میکند؟ عبدالله که دیگر راهی برای تحریک او نداشت گفت: دین خود را ادا کردی و دیگر راه غذری به جای نگذاردی! توصیف قاتل امیرمومنان از زبان خودشان به هر صورت ابن ابی الحدید به دنبالهی حدیث مینویسد: هنگامی که زبیر در بار اول بازگشت علی خوشحال و مسرور به نزد لشکریان خود آمد و در این وقت یاران حضرت پیش آمده و عرض کردند: با شجاعتی که از زبیر سراغ داری چگونه بیاسلحه در برابر او که به طور کامل مسلح بود رفتید؟ حضرت فرمودند: او کشندهی من نیست! بلکه مرا مردی میکشد که گمنام و بیاصل و نسب بوده و از روی مکر و خدعه و ناگهانی مرا به قتل میرساند. نه میدان کارزاری است و نه معرکهی مردانی. او شقیترین بشر است و آرزو میکند که مادرش به عزای او بنشیند و (چنین کاری نکرده بود) و بدانید که او و پیکنندهی شتر صالح پیغمبر به یک زنجیر بسته میشوند و با یکدیگر قرین خواهند بود. سرانجام تلخ زبیر و قاتلش اما زبیر از میدان جنگ فاصله گرفت و همچنان که می رفت عبورش به وادی سباع افتاد که احنف بن قیس با جمعی از بنیتمیم در آنجا توقف کرده بودند و از جنگ کناره گرفته بودند. در این وقت مردی از بنیتمیم به احنف بن قیس گفت: این زبیر است که میرود! احنف گفت: مرا با زبیر چه کار؟ کسی که دو گروه بزرگ مردم را گرد آورده و رو در روی هم قرار داد و اکنون سالم به سوی منزل خود میرود! بهراستی که او شایستهی کشتن است؛ خدایش بکشد! اینجا بود که عمرو بن جُرموز- مردی از بنیتمیم که دلیر و شجاع بود- زبیر را تعقیب کرد و خود را به وی رسانید و با او شروع به رفتن کرد. زبیر از وی پرسید: چه کار داری؟ گفت: آمدهام تا از وضع مردم از تو سوال کنم. زبیر پاسخ داد: من ایشان را در وقتی ترک کردم که رودر روی هم ایستاده و شمشیر به روی هم کشیده بودند. ابن جرموز به همراه او افتاد و هر کدام از دیگری واهمه داشتند تا هنگام نماز شد و زبیر به وی رو کرد و گفت: ما میخواهیم نماز بخوانیم. ابن جرموز گفت: و من هم همین کار را میخواهم انجام دهم. زبیر گفت: تو مرا امان میدهی و من هم تو را امام دهم؟ وی گفت: آری. و در این وقت زبیر وضو گرفته و به نماز ایستاد. ابن جرموز از پشت بر او حمله کرد و او را به قتل رساند. سرش را جدا کرد و انگشتر و شمشیرش را برداشت و به نزد امیرمومنان آورد. چون آن حضرت شمشیر زبیر را دید آن را گرفت و گفت: شمشیری که چه بسیار اندوه از چهرهی رسول خدا زدود. ابن جرموز گفت: ای امیرالمومنین جایزه! حضرت فرمودند: از رسول خدا شنیدم که میفرمود: قاتل زبیر را به آتش دوزخ مژده دهید! ابن جرموز این سخن را شنید و افسرده و نومید از نزد آن حضرت بیرون آمد؛ بعدها به خوارج پیوست و در نهروان کشته شد. برگرفته از کتاب زندگانی امیر المومنین علیه السلام؛ سید هاشم رسولی محلاتی
زیارت عاشورا، زیارتنامه ای است که برای عرض ارادت به حضرت سیدالشهدا علیه السلام و دیگر شهدای کربلا که در ایام مختلف و خاصه روز عاشورا خوانده میشود. این زیارتنامه حدیث قدسی است و از امام محمد باقر ععلیه السلام نقل شده است. برخی فرصت کافی برای خواندن کامل زیارت عاشورا را ندارند؛ پس به سفارش ائمه اطهار سلام الله علیهم سه روش برای خواندن این زیارت شریف توصیه شده تا از فیض آن بی بهره نمانند. در این مقاله، سه روش ویژه برای تکرار لعن و سلام در زیارت عاشورا به شما معرفی میکنیم. روش اول: وقتی به عبارت لعن و سلام میرسیم، هر یک از آن عبارات را بهطور کامل ۱۰۰ بار تکرار کنیم. این شیوه، همان شیوهی مشهور و کامل است. روش دوم: وقتی به عبارت لعن و سلام میرسیم، بعد از خواندن عبارت: «اللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلَی ذلِکِ، اللّهُمَّ الْعَنْ الْعِصابَهَ الَّتی جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شایَعَتْ و بایَعَتْ و تابَعَتْ عَلَی قَتْلِهِ، اللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً»، ۹۹ بار دیگر میگوییم: «اللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً» و بعد از خواندن عبارت: «السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَی الْاَرْواحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنائِکَ، عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً مابَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلاجَعَلَهُ الله آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»، ۹۹ بار دیگر میگوییم: «السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ». روش سوم: وقتی به عبارت لعن میرسیم، چنین میگوییم: «اللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلَی ذلِکِ، اللّهُمَّ الْعَنْ الْعِصابَهَ الَّتی جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شایَعَتْ و بایَعَتْ و تابَعَتْ عَلَی قَتْلِهِ، اللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً؛ اللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً تِسْعاً وَ تِسْعینَ مَرَّهً». و وقتی به عبارت سلام میرسیم نیز، چنین: «السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَی الْاَرْواحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنائِکَ، عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً مابَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلاجَعَلَهُ الله آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ؛ السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ تِسْعاً وَ تِسْعینَ مَرَّهً». منبع: ویکی شیعه