پیش از نبرد جمل زبیر بن عوام از صحابهی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و برادرزادهی حضرت خدیجه علیها السلام بود. او از معدود افراد مشهوری بود که شورای سقیفه را نپذیرفت و از خلافت حضرت علی علیهالسلام دفاع کرد. او همچنین در شورای شش نفرهی منتخب خلیفهی دوم نیز به امیرالمومنین علی علیهالسلام رای داد. در ماجرای شورش و قتل عثمان نقش موثری داشت اما پس از شروع خلافت امیرمومنان علیهالسلام و در همان آغاز کار، به همراهی طلحه و عایشه جنگ جمل را علیه امیرالمومنین علیهالسلام سامان داد! روز نبرد فرا رسید در جنگ جمل چون دو لشکر آمادهی کارزار شدند و صفآرایی کردند، علی علیهالسلام سوار بر استر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و بدون اسلحه و زره به میدان آمد و چندین بار زبیر را به نزد خود طلبید و او را صدا زد. پس زبیر غرق در اسلحه و کلهخود و زره به میدان آمد و هر دو چندان به هم نزدیک شدند که گردنهای مرکبهایشان به هم رسید. در این وقت علی علیهالسلام بدو فرمود: وای بر تو ای زبیر! چه انگیزهای تو را به اینجا آورد؟ گفت: خون عثمان! علی علیهالسلام فرمود: خدا بکشد هر کدام یک از ما که به خون عثمان نزدیکتر است! سپس سخن خود را ادامه داد و فرمود: ای زبیر هیچ یادداری روزی را که تو مرا بغل کرده بودی و رسول خدا آن منظره را دید و به تو فرمود: آیا او را دوست داری؟ تو در جواب اینگونه گفتی: چگونه دوست ندارم کسی را که برادر و داییزادهی من است؟ در این وقت رسول خدا به تو فرمودند: اما بدان که تو در آینده به جنگ او خواهی رفت در حالی که ستمکار بر او میباشی و او بر حق است! زبیر که این سخن را شنید استغفار کرد و گفت: انا لله و انا الیه راجعون. چیزی را به یاد من انداختی که روزگار آن را از یاد من برده بود. این سخن را گفت و به سوی لشکریان خود بازگشت. عبدالله پسرش که او را دید جلو رفت و گفت: چهرهات دگرگون شده و با چهرهای بازگشتی که موقع رفتن چنین نبود! زبیر گفت: علی مرا به یاد حدیثی انداخت که روزگار آن را از یاد من برده بود! و از این پس من با او جنگ نخواهم کرد و بازخواهم گشت و امروز از شما جدا خوام شد... عبدالله که از این جریان سخت ناراحت شده بود و میخواست در آن موقع حساس به هر قیمتی که شده زبیر را از رفتن باز دارد، بدو گفت: ولی من فکر می کنم که تو از شمشیرهای فرزندان عبدالمطلب ترسیدهای! برای آنکه آنها شمشیرهای تیز و برندهای است و جوانان دلیری آن شمشیرها را برداشتهاند! زبیر گفت: وای برتو! آیا مرا به جنگ با علی تحریک میکنی؟ بدان که سوگند خوردهام که با او جنگ نکنم! عبدالله گفت: کفارهی قسم خود را بده و بایست تا زنان قریش نگویند که ترسیدی! و تو هرگز نترسیدهای؟! زبیر که تحریک شده بود گفت: غلام من مکحول آزاد است! تا کفارهی قسم من باشد و سپس نیزهی خود را به حرکت درآورد و به میمنهی لشکر علی علیهالسلام حمله کرد. علی علیهالسلام فرمود: زبیر روی اجبار این کار را میکند و او را تحریک کردهاند! راه را برای او باز کنید. لشکر راه را باز کردند و زبیر به سوی لشکریان خود بازگشته و دوباره بر میسرهی لشکر علی علیهالسلام حمله کرد و حضرت همانگونه فرمود: راه را برای او باز کنید. و همچنان برای بار سوم به قلب لشکر حمله کرد و سپس به نزد عبدالله فرزندش بازگشت و گفت: آیا آدم ترسو چنین کاری میکند؟ عبدالله که دیگر راهی برای تحریک او نداشت گفت: دین خود را ادا کردی و دیگر راه غذری به جای نگذاردی! توصیف قاتل امیرمومنان از زبان خودشان به هر صورت ابن ابی الحدید به دنبالهی حدیث مینویسد: هنگامی که زبیر در بار اول بازگشت علی خوشحال و مسرور به نزد لشکریان خود آمد و در این وقت یاران حضرت پیش آمده و عرض کردند: با شجاعتی که از زبیر سراغ داری چگونه بیاسلحه در برابر او که به طور کامل مسلح بود رفتید؟ حضرت فرمودند: او کشندهی من نیست! بلکه مرا مردی میکشد که گمنام و بیاصل و نسب بوده و از روی مکر و خدعه و ناگهانی مرا به قتل میرساند. نه میدان کارزاری است و نه معرکهی مردانی. او شقیترین بشر است و آرزو میکند که مادرش به عزای او بنشیند و (چنین کاری نکرده بود) و بدانید که او و پیکنندهی شتر صالح پیغمبر به یک زنجیر بسته میشوند و با یکدیگر قرین خواهند بود. سرانجام تلخ زبیر و قاتلش اما زبیر از میدان جنگ فاصله گرفت و همچنان که می رفت عبورش به وادی سباع افتاد که احنف بن قیس با جمعی از بنیتمیم در آنجا توقف کرده بودند و از جنگ کناره گرفته بودند. در این وقت مردی از بنیتمیم به احنف بن قیس گفت: این زبیر است که میرود! احنف گفت: مرا با زبیر چه کار؟ کسی که دو گروه بزرگ مردم را گرد آورده و رو در روی هم قرار داد و اکنون سالم به سوی منزل خود میرود! بهراستی که او شایستهی کشتن است؛ خدایش بکشد! اینجا بود که عمرو بن جُرموز- مردی از بنیتمیم که دلیر و شجاع بود- زبیر را تعقیب کرد و خود را به وی رسانید و با او شروع به رفتن کرد. زبیر از وی پرسید: چه کار داری؟ گفت: آمدهام تا از وضع مردم از تو سوال کنم. زبیر پاسخ داد: من ایشان را در وقتی ترک کردم که رودر روی هم ایستاده و شمشیر به روی هم کشیده بودند. ابن جرموز به همراه او افتاد و هر کدام از دیگری واهمه داشتند تا هنگام نماز شد و زبیر به وی رو کرد و گفت: ما میخواهیم نماز بخوانیم. ابن جرموز گفت: و من هم همین کار را میخواهم انجام دهم. زبیر گفت: تو مرا امان میدهی و من هم تو را امام دهم؟ وی گفت: آری. و در این وقت زبیر وضو گرفته و به نماز ایستاد. ابن جرموز از پشت بر او حمله کرد و او را به قتل رساند. سرش را جدا کرد و انگشتر و شمشیرش را برداشت و به نزد امیرمومنان آورد. چون آن حضرت شمشیر زبیر را دید آن را گرفت و گفت: شمشیری که چه بسیار اندوه از چهرهی رسول خدا زدود. ابن جرموز گفت: ای امیرالمومنین جایزه! حضرت فرمودند: از رسول خدا شنیدم که میفرمود: قاتل زبیر را به آتش دوزخ مژده دهید! ابن جرموز این سخن را شنید و افسرده و نومید از نزد آن حضرت بیرون آمد؛ بعدها به خوارج پیوست و در نهروان کشته شد. برگرفته از کتاب زندگانی امیر المومنین علیه السلام؛ سید هاشم رسولی محلاتی
زیارت عاشورا، زیارتنامه ای است که برای عرض ارادت به حضرت سیدالشهدا علیه السلام و دیگر شهدای کربلا که در ایام مختلف و خاصه روز عاشورا خوانده میشود. این زیارتنامه حدیث قدسی است و از امام محمد باقر ععلیه السلام نقل شده است. برخی فرصت کافی برای خواندن کامل زیارت عاشورا را ندارند؛ پس به سفارش ائمه اطهار سلام الله علیهم سه روش برای خواندن این زیارت شریف توصیه شده تا از فیض آن بی بهره نمانند. در این مقاله، سه روش ویژه برای تکرار لعن و سلام در زیارت عاشورا به شما معرفی میکنیم. روش اول: وقتی به عبارت لعن و سلام میرسیم، هر یک از آن عبارات را بهطور کامل ۱۰۰ بار تکرار کنیم. این شیوه، همان شیوهی مشهور و کامل است. روش دوم: وقتی به عبارت لعن و سلام میرسیم، بعد از خواندن عبارت: «اللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلَی ذلِکِ، اللّهُمَّ الْعَنْ الْعِصابَهَ الَّتی جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شایَعَتْ و بایَعَتْ و تابَعَتْ عَلَی قَتْلِهِ، اللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً»، ۹۹ بار دیگر میگوییم: «اللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً» و بعد از خواندن عبارت: «السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَی الْاَرْواحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنائِکَ، عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً مابَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلاجَعَلَهُ الله آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»، ۹۹ بار دیگر میگوییم: «السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ». روش سوم: وقتی به عبارت لعن میرسیم، چنین میگوییم: «اللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلَی ذلِکِ، اللّهُمَّ الْعَنْ الْعِصابَهَ الَّتی جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شایَعَتْ و بایَعَتْ و تابَعَتْ عَلَی قَتْلِهِ، اللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً؛ اللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً تِسْعاً وَ تِسْعینَ مَرَّهً». و وقتی به عبارت سلام میرسیم نیز، چنین: «السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَی الْاَرْواحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنائِکَ، عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً مابَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلاجَعَلَهُ الله آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ؛ السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ تِسْعاً وَ تِسْعینَ مَرَّهً». منبع: ویکی شیعه